موسسه رخسار قرآن
مدعی پیامبری در ساوجبلاغ دستگیر شد
فرمانده انتظامی ساوجبلاغ از شناسایی و دستگیری فردی که در یکی از روستاهای این شهرستان ادعای پیامبری می کرد، خبر داد. سرهنگ اصغر هاشمی به خبرنگار ایرنا گفت: این فرد به هویت «مهدی – خ» 29 ساله که دارای مدرک دکتری دامپزشکی است، یک شرکت در ارتباط با امور دام در روستای بانو صحرای کردان در بخش چندار این شهرستان دایر کرده بود. وی افزود: این فرد با ادعای گرفتن وحی ازسوی خداوند، فرارسیدن روز قیامت را نزدیک اعلام و براساس سوره مبارک کهف محل این روستا را همان مکانی عنوان می کرد که در این سوره بدان اشاره شده است.
هاشمی خاطرنشان کرد: فرد دستگیر شده خود را فرستاده خداوند می دانست و می گفت به او وحی شده که به این محل بیاید و رسالتش را انجام دهد. وی گفت: این فرد همچنین ادعا می کرد تاکنون مفسران نتوانسته اند قرآن را بخوبی تفسیر و معنا کنند و قرار بود این مطلب مخفی بماند تا من بیایم و رسالت خود را که افشارگری این موضوع است انجام دهم. به گفته وی، پس از تحقیقات و گفت وگو با این دامپزشک، نامبرده از ادعای خود اظهار پشیمانی کرد، با این حال تحقیقات بیشتر برای بررسی وضعیت روحی و روانی او ادامه دارد. وی افزود: فرد دستگیر شده هنوز انگیزه روشنی را برای اعمال خود ارائه نکرده است.
دومین دوره گفت و گوهای قرآنی در
«موسسه رخسار قرآن»
· موضوع این دوره: شبهه شناسی قرآن کریم: مطالعه و بررسی کتاب « نقد شبهات پیرامون قرآن کریم» نوشته آیت الله محمد هادی معرفت · محل برگزاری: شهر نظرآباد. بلوار پاسداران. پس از مسجد امام حسن مجتبی(ع). دفتر موسسسه · زمان: جمعه ها پس از نماز مغرب و عشا · شماره تلفن موسسه: 5361459 -0262
کاش چون اصحاب کهف این روح را حفظ کردی یا چون کشتی نوح را
تا از این طوفان بیداری و هوش وارهیدی این منیر و چشم و گوش
ای بسا اصحاب کهف اندر جهان پهلوی تو پیش تو هست این زمان
لذا تصور نکنیم اگر قرآن از وقایع گذشته سخن می گوید، مرادش این است که این وقایع فی نفسه متعلق به گذشته اند؛ این طور نیست. قرآن حقیقتی سیال است؛ اگر ما امروز به شکار آن وقایع می رویم، به این معنا نیست که ما آنها را متعلق به گذشته می دانیم؛ اگر چنین کنیم ، همان چیزی بر سر قرآن خواهد آمد ، که بر سر انجیل آمد. لذا باید این حدودها و حریم ها را جدی گرفت، وقتی سخن از باستان شناسی قرآن می شود، اگرarchaeoIogy"" به معنای افلاطونی و کهنش است، انسان فی نفسه وجودش"archae"یعنی در نسبت"archae"}آرکئو} و{logus"" لوگوس} است، "archae"یعنی بنیان ، بن و حقیقت، انسان در ظل "archae" می زید، و در مسأله فروغ آن زندگی می کند ، بدون نسبت با آن اصلا" انسان نیست و انسان فی نفسه در جستجوی logus و معرفت و معنا و دلیل وعلت چیزها است. لذا انسان فی نفسه همواره وجودی archaeoIogy"" دارد. در دوره جدید این archaeoIogy"" که غرب به ما معرفی می کند. از بنیاد باarchaeoIogy"" که در گذشته وجود داشته، تفاوت می کند. ما کدام باستان شناسی را می خواهیم مطرح کنیم؟ آیا ما آمادگی داریم که روزی کعبه برای ما موزه شود؟ دو نسبت متفاوت هست؛ یک تاریخ زنده و یک تاریخی که فقط نظر به جسم و جسد تاریخ دارد.
دزد را منبر منه بر دار دار!
اسماعیل آل احمد - دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآنی
« آیت الله طالقانی پا را فراتر می نهد و در "پرتوی از قرآن" در تفسیر آیه الذی یتخبطه الشیطان من المس (سوره بقره)، آشکارا می گوید "دیوانگی را ناشی از تماس و تصرف جن و شیطان" دانستن، از عقاید اعراب جاهلی بوده و قرآن به زبان قوم سخن گفته است (و این رأیی است که پاره ای از مفسران جدید عرب هم اظهار داشته اند). وی اصلاً کوششی در تاویل آیه نمی کند و "خطا" را می پذیرد اما مصلحتی را برای ذکر این خطا در قرآن پیشنهاد می کند. اما این سخن نه بدیع است و نه بدعت. جارالله زمخشری معتزلی عین این نظر را هشت قرن قبل از آیت الله طالقانی در تفسیر کشاف بیان می کند و آشکارا می نویسد که "این از عقاید باطل اعراب جاهلی بود که ضربه دیو موجب صرع می شود ... قرآن هم بر حسب اعتقاد آنان نزول یافت." و آلوسی در تفسیر روح المعانی می آورد که این عقیده همه معتزلیان است. نکته قابل تأمل این است که تفسیر و کلام سیال اسلامی امروز چنان به جمود مبتلا شده که حتی آرای خودی ها را بیگانه می پندارند و گمان می کنند که مستشرقان مخترع آنها هستند و قابل تأمل تر اینکه هیچ کس از گذشتگان معتزله را به این دلیل کافر نخواند. بل پاره ای از درشت گویان اشعری نوشتند که این منکران دیو، خود دیو زده و دیوانه اند. مولانا هم در این بیت اشاره به همین نزاع اشعری – معتزلی دارد که: فلسفی مر دیو را منکر شود در همان دم سخره دیوی بو
د » (1)
دیر زمانی است نسبت به نوشتهها و گفته های دکتر عبدالکریم سروش حساسیتی ایجاد شده و من هم کم و بیش در جریان این گفته ها و نوشته ها بودهام تا اواخر سال 86 و مصاحبه وی با رادیویی هلندی و نامه نگاری وی با حضرت آیت الله سبحانی. با کمال تعجب، دکتر سروش را در رسانه ای بین المللی در مقام گوینده ای دیدم که زبان به انکار چیزهایی گشوده که در عمق جان به آنها اعتقاد دارد! او را بر منبر سخنانی می بینی که بیشتر به یک انتقام سیاسی شبیه است تا خطابه ای عالمانه. می پذیرم که اجرایی نشدن تدبیر آقا ـ حضرت رهبری ـ در راه اندازی کرسیهای نظریه پردازی آزاد اندیشانه(2) فرصت ابراز نظر علمی را می میراند تا کار به دست رنگین نامه های ژورنالیستی آن سال ها افتاد که به جای مباحثه و جدال احسن علمی، به هوچی گری و تمسخر و فحاشی پرداختند، اما قبول ندارم برای پشت پا زدن به حریف، مقدسات مشترک خود و حریف را خفیف کنم. تلخی این خفیف کردن دو چندان میشود وقتی که یادت می آید یکی از شیرین ترین خاطرات دوران نوجوانیات، شنیدن تفسیر نهج البلاغه از همین زبان و از صدای جمهوری اسلامی ایران بوده است.
صاحب این قلم با علم به اینکه پاسخ سخنان مطرح شده در نامه آقای سروش را خود به بهترین نحو در چنته دارد، برای تذکر، به بررسی بندی از نامه وی که در صدر این نوشته آمده می پردازد؛ چه، « انّ الذکری تنفع المؤمنین».(3) آقای دکتر! مرحوم آقای طالقانی هیچ تلاشی در تأویل آیه نکرده اند؟! من با اجازه شما جملات آن مرحوم را عیناً می آورم تا منصفان خود قضاوت کنند: کالذی یتخبطه الشیطان من المس را تمثیل بیماری صرع و دیگر اختلالهای روانی دانسته اند، چون عرب اینگونه بیماری ها را اثر مس جن (دیوانگی) می پنداشتند. در زبان فارسی هم اینگونه بیمار را دیوانه (گرفتار دیو) می نامند. بعضی از مفسران جدید گفته اند: شاید مس شیطان اشاره به میکروبی باشد که در مراکز عصبی نفوذ می یابد و شاید نظر به همان منشأ وسوسه و انگیزنده اوهام و تمنیات باشد، آنگاه که در اندیشه و مغز انسانی رشد و تماس و نفوذ یابد. واقعیت این تمثیل هرچه باشد، خود تصویر مشهود و زنده ای است از اختلالات و حرکات ناموزون رباخواران و محیطی که از رباخواری فراهم می شود، تا شاید چهره واقعی و دورنمای آن را دریابند و اندیشناک و چاره یاب شوند.(4) آقای دکتر! آنچه مرحوم علامه طباطبایی ذیل همین آیه 275 بقره آورده اند، فصل خطاب همه این سخنان درباره خبط شیطان است. هرچند ممکن است کمی اطاله رخ دهد، اما به نقل بخشی از کلام علامه مجبوریم:
« انسان وقت گرسنگی به سراغ غذا؛ در تشنگی به سراغ آب؛ در وقت استراحت به سراغ بستر؛ هنگام شهوت به سراغ ازدواج، در خستگی به سراغ استراحت و در گرما به سراغ سایه و خانه می رود و ... این وضع انسان معمولی است. اما انسانی که ممسوس شیطان شده، یعنی شیطان با او تماس گرفته و نیروی تمیز او را مختل ساخته، نمی تواند خوب و بد؛ نفع و ضرر و خیر و شر را از یکدیگر تمیز دهد و حکم هر یک از این موارد را در طرف مقابل آن جاری می سازد ... وضع رباخوار عیناً همین طور است. چون او چیزی برای مدتی به دیگری می دهد و در عوض همان را با مقداری زیادتر می گیرد و این عمل بر خلاف فطرت آدمی است؛ چون فطرت که پایه و اساس زندگانی اجتماعی بشر را تشکیل می دهد، حکم می کند که آنچه را که آدمی دارد و از آن بی نیاز است، با آنچه که دیگران دارند و او به آن نیازمند است معاوضه کند و این خود خبطی است که رباخوار، مبتلای به آن است، مانند خبطی که جن زده مبتلای به آن است. برای اینکه معاملات ربوی او را در آخر دچار این خبط می کند که فرقی میان معامله مشروع یعنی خرید و فروش و معامله نامشروع یعنی ربا نگذارد ... نکته اول اینکه مراد از قیام در جمله «لایقومون الا کمایقوم ...» مسلط بودن بر زندگی و بر امر معیشت است. چون این معنا هم یکی از معانی قیام است که در استعمالات اهل زبان هم معنایی مشهور و شایع است و در قرآن کریم در موارد متعددی آمده: لیقوم الناس بالقسط (25 حدید)؛ ان تقوم السماء و الارض بامره (25 روم)؛ و ان تقومو اللیتامی بالقسط (126 نساء)و اما قیام به معنای ایستادن که مقابل نشستن است بدون شک مناسب با مورد آیه نیست و آیه شریفه با آن معنای درستی نمی دهد. نکته دوم مراد خبط ناشی از شیطان، حرکات نامنظم جن زدگان در حال بیهوشی و یا بعد از آن نیست و مفسرینی که کلمه نامبرده را به این معنا گرفتهاند اشتباه کرده اند؛ زیرا این معنا با هدف آیه سازگار نیست. چون فرض آیه این است اعتقاد رباخوار را در اینکه فرقی میان بیع و ربا نیست بفهماند و عمل او را که بر اساس این اعتقاد انجام می دهد، تخطئه کند و حاصلش این است که افعال رباخوار، افعال اختیاریی است که از اعتقادی غلط سر می زند و این چه ربطی به جست و خیزهای یک شخص مصروع و غش کرده دارد. پس مراد این است که رفتار رباخوار در مورد امر معاش و زندگی به رفتار جن زده و دیوانه ای می ماند که خوب را از بد تمیز نمی دهد ... و خدا بزرگ تر از آن است که گفتار خود را مستند به یک عقیده کودکانه باطل کند، ولو از باب مَثَل «چون که با کودک سر و کارت فتاد». مگر اینکه بعد از استناد و تشبیه بطلان آن عقیده را هم بیان کند و دارنده چنان عقیده ای را تخطئه نماید. چون خودش در کلام مجیدش فرموده: «یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه (42 فصلت)؛ انه لقول فصل و ما هو بالهزل (14 طارق) ... از این هم که بگذریم، نسبت دادن جنون دیوانگان به شیطان به طور استقلال و بدون واسطه نیست، بلکه شیطان اگر کسی را دیوانه می کند، به وسیله اسباب طبیعی است. مثلاً اختلالی در اعصاب او پدید می آورد و یا آفتی به مغز او وارد می کند. همچنان که فرشتگان که کرامات انبیا و اولیا مستند به ایشان است اسباب طبیعی را واسطه قرار می دهند و نظیر این معنا در داستانی که قرآن کریم از ایوب(ع) حکایت کرده آمده، عرضه می دارد: ان مسنی الشیطان بنصب و عذاب (41 مؤمن) و نیز عرضه می دارد: انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین (83 انبیاء) از یک طرف می گوید: شیطان با من مس کرده و از یک طرف این مس را به خود بیماری نسبت می دهد با اینکه مرض اسبابی طبیعی دارد ... احتجاج و استدلالی که در آیه آمده تا ثابت کند رباخواران دچار خبط اند با تشبیه نامبرده نمی سازد. برای اینکه خدای سبحان دلیل خبط آنان در رفتارشان را این دانسته که می گویند: خرید و فروش هم مثل ربا است و اگر مقصود تشبیه به آن جهت [جن زدگی و دیوانگی] بود، جا داشت به همان اختلال و ناموزونی حرکات استدلال فرموده باشد.(5) خلاصه کلام حضرت علامه این شد که طبق آیات قرآن، باطل در قرآن راه ندارد و قول فصل است و از طرف دیگر تعلیل رباخواران، همانندی بیع و ربا است. پس عقیده باطل جاهلی مدّ نظر قرآن نبوده و یکی دیدن بیع و ربا هم از عدم توانایی رباخواران در تشخیص نیک از بد خبر می دهد. درک درست از قرآن فقط با دیدن همه جانبه آیات صورت می گیرد؛ چه جان پیامبر ـ روحی فداه ـ بلندگوی وحی باشد، چه درخت میوه وحی. خیلی عجیب است که حتی کسانی هم که درصدد پاسخ به این خبط شیطان بالمس برآمده اند، سخنان حضرت علامه را ندیده اند یا نخواسته اند ببینند. آقای دکتر! با بیانی دیگر می گوییم: «آوردن چنین عبارتی از عرب در قرآن از باب مجازات فی الاستعمال است؛ چرا که تفاهم باید به لسان قوم باشد. پس دیگر به معنی اعتراف قرآن به صحت منشأ این نامگذاری لغوی نخواهد بود. دائم می بینیم که پزشکان قدیم و جدید به دچاران به این بیماری مجنون می گویند و این بیماری را جنون می نامند تا با زبان عموم کنار آمده باشند و این اصلاً به معنی اعتقاد حقیقی آن به این تصور نیست و به محل هایی که برای معالجه آنان و نگهداری از آنان دارالمجانین می گویند تا فقط با عرف رایج کنار آمده نباشد و لاغیر.»(6) آقای دکتر! اگر واقعاً قرآن چنین عقیده ای را قبول داشت، پس چرا به جای توصیه به مراجعه به تعویذات و کاهنان و اصحاب تسخیرات برای مداوا، راهی دیگر را در آیه 201 سوره مبارکه اعراف توصیه می کند و می فرماید: «انّ الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون». به راستی کسانی که خود نگهداری (و پارسایی) می کنند، هنگامی که وسوسهای از شیطان با آنان تماس یابد، به یاد (خدا) می افتند و ناگهان آنان بینش یابند. آقای دکتر! کافی است با یک مراجعه اجمالی به لغتنامه ها (7) یادتان بیاید که در قبال تذکر، غفلت و نسیان مطرح است. پس قرآن علاج غفلت و نسیان شیطانی را "تذکر" می داند و به عبارت دیگر، شیطان آدمی را دچار غفلت و نسیان می کند و راه علاج آن، تذکر است نه مراجعه به کاهنان. این آیه به نوعی، منبع کلمات علامه طباطبایی در تحلیل آیه 275 سوره بقره میتواند بود. اجازه می خواهم تا این نوشته را با ابیاتی از مولانا به پایان برسانم؛«آنکس که بیش از سی سال است که به دولت همنشین با آن روح بزرگ؛ آن عزیز عرش نشین؛ آن شمع خاموشان؛ آن رستخیز ناگهان؛ آن رحمت بی منتها؛ آن آتش افروخته در بیشه اندیشه ها؛ آن نابغه نادره تاریخ؛آن شهسوار عالم معنا؛ آن فلک پیمای چستخیز؛ آن مهروی بستان خدا و آن خوانسالار فقر محمدی حضرت خداوندگار مولانا جلال الدین محمدبن محمدبن حسین بلخی رومی ـ قدس الله نفس الزکیه ـ مباهی و مبتهج»ید و کمتر شب و روزی بوده است که به دل یا به زبان؛ آشکار یا نهان؛ سخنی از او یا با او نگویید و ضمیر خود و دیگران را با نام و کلام او مطرّا و مطهر و معطر و منور نکنید.(8) با این توضیح که این سخنان تلخ درباره قرآن و نبوت، حکم همان دزدی را دارد که شبانه و مخفیانه خویش را به منزل جان و دل شما رسانده است:
دشمن راه خدا را خوار دار / دزد را منبر منه بر دار دار
دزد را تو دست ببریدن پسند / از بریدن عاجزی دستش ببند
گر نبندی دست او دست تو بست / گر تو پایش نشکنی پایت شکست(9)
پینوشت ها: 1. سایت رسمی دکتر عبدالکریم سروش/ 2. بیانات مقام معظم رهبری با حوزویان (8/9/86)، اسوه، ج 1، 1386، صص 22-26/ 3. آیه 55 سوره ذاریات/ 4. سیدمحمود طالقانی، پرتوی از قرآن، تهران: انتشار 1350/ 5. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (ترجمه محمد باقر موسوی همدانی)، دفتر انتشارات اسلامی، ج 18، 1383، ج 2، ص 629-637/ 6. محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، تمهید، ج 3، 1385، صص 190-191/ 7. نگاه کنید به مفردات راغب و التحقیق علامه مصطفوی ذیل کلمه ذکر/ 8. مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی براساس نسخه قونیه (تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش)، تهران: علمی و فرهنگی، 1378، ج 5، ج 1، ص سی و یک/ 9. همان، ج 2، ص868.
منابع دیگر: قرآن کریم، ترجمه گروهی محمدعلی رضایی اصفهانی و دیگران، قم: دارالذکر، ج 2، 1384/ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قم، نوید اسلام، ج 3، 1383. / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج 26، 1373/ ناصر مکارم شیرازی، مثال های زیبای قرآن، قم: نسل جوان، ج 1، 137/حسن رضا رضایی، قرآن و فرهنگ زمانه، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، ج 1، 1383.
استاد ملاصالحی در یونان از مولوی سخن گفت
استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی از مفاخر فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ به مناسبت گرامیداشت مولانا شاعر و عارف نامی ایران، در شهر آتن به زبان یونانی سخنرانی کرد. در این همایش که به همت رایزن فرهنگی ایران در یونان برگزار شد، تعداد پر شماری از اساتید و دانشجویان و محققان علاقه مند به فرهنگ ایران و اسلام حضور داشتند. متن سخنرانی استاد ملاصالحی که درباره انسان شناسی در عرفان و حکمت مولوی بود به طور همزمان به زبان انگلیسی نیز ترجمه شد. استاد دانشگاه های آتن و تهران، ریاست موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران، عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضویت در بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تألیف پنج جلد کتاب و تعداد فراوانی مقاله به زبان های فارسی و انگلیسی و یونانی، سردبیر مجله باستان شناسی، سرپرست مطالعات باستان شناختی دشت قزوین و ... از سوابق علمی، فرهنگی و پژوهشی استاد ملاصالحی به شمار می رود.
« صفری » نقّاد برگزیده جشنواره سراسری نقد کتاب
نقد « علی اکبر صفری » به کتاب « الشریعه الی استدراک الذریعه » تألیف سید محمدمنصور طباطبایی بهبهانی در جشنواره سراسری نقد کتاب توسط داوران به عنوان نقد برتر سال 1386 برگزیده شد. صفری درسال 1355در محله صالح آباد شهر نظرآباد متولد شد. پس از اخذ دیپلم ، در سال 1373در حوزه علمیه مشغول به تحصیل علوم اسلامی گردید. وی در تألیف جلدهای 5 تا 10 دایرةالمعارف نویسندگان شیعه (موسوعة مولفی الامامیه) همکاری فعالانه کرده و در مجله های آینه پژوهش و پگاه حوزه و ... مقاله ارائه کرده و هم اکنون در مؤسسه کتابشناسی شیعه در حال تحققیق است. این وبلاگ کسب این موفقیت را به ایشان صمیمانه تبریک عرض می کند.
اعلام محورهای فراخوان مقاله کنگره شهید ثالث
حسین عسکری دبیر کمیته علمی کنگره بزرگداشت شهید ثالث محورهای اصلی فراخوان مقاله این کنگره را به شرح ذیل اعلام کرد: الف) زندگی، زمانه، اندیشه و آرمان های شهید ثالث: 1- تبار شناسی شهید ثالث / 2- زندگینامه و مبارزات سیاسی / 3- کتابشناسی (معرفی نسخه های خطی و چاپی) / 4- ولایت فقیه و حکومت اسلامی از دیدگاه شهید ثالث / 5- آرای فقهی شهید ثالث / 6- دفاع شهید ثالث از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه / 7- خدمات فرهنگی، اجتماعی و علمی شهید ثالث در شهرهای کربلا و قزوین. ب) شهید ثالث و ساوجبلاغ پژوهی:1- علمای ساوجبلاغی هم روزگار با شهید ثالث / 2- تاریخ تشیع در منطقه ساوجبلاغ /3- روستای برغان در گذر تاریخ (خاستگاه خاندان علمی برغانی و زادگاه شهید ثالث). یادآوری می شود مرحوم آیت الله محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث (1180-1263ق) یکی از چهره های معروف تشیع در قرن سیزدهم هجری قمری و از شخصیت های برخاسته از روستای تاریخی برغان (از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در غرب استان تهران ) است. کنگره مورد اشاره در شهریور 1387 به مناسبت صد و شصت و ششمین سالگشت شهادت این فقیه و متکلم شیعی به وسیله شورای فرهنگ عمومی ساوجبلاغ برگزار می شود. دبیرخانه کنگره در محل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ساوجبلاغ مستقر است. مهلت ارسال چکیده مقالات:30تیر1387.
مفسران ساوجبلاغی کلام وحی
حسین عسکری- دانش آموخته کارشناسی ارشد فقه و حقوق اسلامی
«قرآن» حاصل ارتباط خداوند با بشریت است که از طریق وجود پاک و سلیم حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) خطاب به همه مردمان آن عصر تا آخرالزمان نازل شده است.سخن قرآن از سنخ سخن بشر نیست بلکه مبدایی والا و کامل دارد که کارکردش تامین خیر و صلاح برای بشر سرگردان این کره خاکی است. به عبارت دیگر این کلام نیامده است که فقط در میان اوراق مکتوب شود بلکه یک برنامه زندگانی است که به واسطه عمل به آن سعادت همه جانبه و فراگیر بشر تضمین می شود. قرآن مملو از ظرایف، دقایق، نکات غامض و ویژگی هایی است که با گذشت زمان از افق نزول، شرح و بسط معنای مورد اراده خداوند اندکی سخت می شود. بدون تردید از همان آغاز نزول قرآن، در زمان حیات پیامبر از خود آن حضرت معانی آیات را می پرسیدند اما پس از رحلت ایشان علیرغم فهم ظاهری قرآن، در استخراج مفاهیم و مقاصد بلند آن اختلافات فراوانی پدیدار شد. از این روی مردم هیچگاه از تفسیر صحیح بی نیاز نبودند. بدین سان و براساس دلایل پیشین گفته، علم «ت
فسیر قرآن» پدید آمد. در یک جمله می توان علم تفسیر را دانستن مقاصد و معانی و اغراض گوناگون قرآن تعریف کرد که به میزان طاقت و توانایی بشر برایش مکشوف می شود. پس از پیامبر راه تفسیر قرآن به اهل بیت (ع) و در اهل سنت به صحابه منتهی شد. در تشیع تفسیر قرآن پس از غیبت آخرین معصوم نیز ادامه یافت و متوقف نشد، چون زندگی ادامه داشت و مسایل جدید روزگار و نیازهای متنوع فکری و فرهنگی اقتضا می کرد که از کلام وحی، سخن آخر شنیده شود.
در همین راستا شهرستان ساوجبلاغ ، مفسران سخت کوش و پاک طینتی در سپهر علمی خویش پرورانده است که تعداد این مفسران و عمق تلاش آنها در فهم مضامین پیچیده قرآن ، نشان دهنده میزان معرفت و خلوصشان در این تکاپوی معنوی است. به جهت احترام به این کوشندگان فهم کلام وحی در تاریخ و فرهنگ دینی ساوجبلاغ که قلب خویش را از معارف ناب سرچشمه دین (قرآن) سیراب کردند، این تفاسیر را معرفی می کنیم. پیش از پرداختن به این معرفی، یاد می کنیم از حافظان طالقانی کل قرآن کریم از جمله «سیدجعفر آل طالقانی»، «شیخ میرزا اسماعیل طالقانی»، «فراقی طالقانی»، «نظرعلی طالقانی» و همچنین ادای احترام می کنیم به پیشکسوتان ترجمه و پژوهش قرآنی در ساوجبلاغ: محمدحسین گورانی (مترجم قرآن به سبک محشی به خواص سوره ها) و حاج حسن بیگلری فشندی (از اساتید قرآن پژوه و صاحب کتاب سرالبیان فی علم القرآن). از دیگر نکات نغز و دلنواز این نوشتار، نقش و سهم علمای روستای برغان در عرصه تفسیر قرآن است که همچنان در تاریخ ساوجبلاغ ماندگار و ستودنی است، خاندانی علمی که «تفسیر» علم غالب علمایش بوده است:
1- تفسیر ابوالحسن بن عباد طالقانی: پدر «صاحب بن عباد »که کتابی در احکام قرآن با استناد به نظرات مشرب کلامی «معتزله» نوشته که امروزه اثری از آن در دست نیست. او از علمای قرن چهارم هجری است. 2- تصحیح تفسیر مجمع البیان / میر حکیم طالقانی: از علمای قرن یازدهم که در سال 1098 قمری تصحیح «مجمع البیان فی التفسیر القرآن» مرحوم شیخ طبرسی را به انجام رسانید. 3- تفسیر القرآن الکریم / شیخ محمدکاظم طالقانی: از بزرگان علمای شیعه در عصر صفوی که علم تفسیر را از علمای هم روزگار خود مانند«شیخ بهایی»،«میرداماد» و «میرفندرسکی» و دیگران فرا گرفت. او تفسیر خود را به زبان عربی و پس از ذکر احادیث در شرح و بیان بعضی از آیات شریفه با مسایل فلسفی و عرفانی آمیخته و به طرز نیکویی آنها را شرح داده است. می توان سبک وی را در این تفسیر، جمع بین احادیث نبوی و ائمه اطهار و تفسیر قرآن با قرآن و بحث های فلسفی و عرفانی و ادبی و کلامی خواند که در نوع خود کم نظیر است. از محمد کاظم طالقانی، تفسیر دیگری بنام «منافع القرآن» ذکر کرده اند که در آن به خواص و منافع سوره های قرآن و ثواب قرائت هر سوره پرداخته است. 4- تفسیر نورالتوفیق و کشف التدقیق/ ملامحسن نحوی: تفسیر مورد اشاره در چهار مجلد بزرگ به زبان عربی و شیوه کلامی نوشته شده است. این اثر که در نوع خود کم نظیر است از بهترین میراث مکتوب علوم قرآنی از قرن دوازدهم هجری محسوب می شود. یک دوره از این کتاب به خط مؤلف در کتابخانه ملا محمدصالح برغانی (کربلا) و نسخه جلد نخست که شامل ثلث قرآن است ، در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی (قم) نگهداری می شود. 5- تحفه الابرار فی تفسیر القرآن /ملامحمد ملائکه برغانی: وی از علمای قرن سیزدهم است که این تفسیر را در دو مجلد بزرگ به زبان عربی و به شیوه کلامی نوشته است و در تفسیر بعضی از آیات قرآن که امکان عنوان کردن مباحث عقلی وجود داشته به طور گسترده وارد بحث های فلسفی شده است . نسخه اصلی این تفسیر به خط مؤلف در نزد نوادگان او در روستای برغان نگهداری می شود. 6- کنزالعرفان فی تفسیر القرآن/ علامه محمدصالح برغانی: از علمای قرن سیزدهم که این تفسیر را به زبان عربی و در 27 مجلد بزرگ نوشته است. همه نسخه های آن امروز در دست می باشد. شیوه علامه برغانی در این تفسیر چنین است که پس از ذکر چندین آیه از قرآن به تفسیر آنها می پردازد، سپس در آیات فقهی به شرح احکام آیه بر مبنای مذاهب اربعه اهل سنت پرداخته، سپس برابر حجیت فقه جعفری استدلال می کند. در شرح اعراب کلمات قرآن به بحث های باریک زبانی و ادبی پرداخته و به اشعار مناسب از قدما استناد می کند. آیات ناسخ و منسوخ را معرفی می نماید و اسباب نزول و مکان نزول آیه را نیز روشن می سازد. از علامه برغانی آثار دیگری در علوم قرآنی و تفسیر بجا مانده است که عبارتند از: اسرار القرآن ،معدن الانوار و مشکاةالاسرار در یک جلد،مفتاح الجنان فی رحل القرآن که به «تفسیر البرغانی» نیز معروف است (در 8جلد به زبان عربی)، بحرالعرفان و معدن الایمان در 17مجلد که به «تفسیر الکبیر» نیز شهرت دارد. او دوران پایان عمر خویش را در کربلا و نجف گذراند و در این مدت کتابخانه بزرگی در شهر کربلا تأسیس کرد که هم اکنون به نام وی مشهور است. 7- لوامع التنزیل/ شیخحسن صالحی:از مفسران قرن سیزدهم که فرزند علامه برغانی است. او تفسیر مزبور را در دو مجلد بزرگ به زبان عربی و به شیوه روابی و کلامی نوشته است. در این اثر به هنگام تفسیر آیات قیامت به مسائل حاد مورد بحث آن عصر در زمینه معاد جسمانی و روحانی و اوصاف قیامت و خلقت آسمان ها و... می پردازد و از طریق عقل و روایات آرای فرقه «شیخیه» را مورد نقد قرار می دهد . نسخه اصلی این تفسیر در کتابخانه علامه برغانی در کربلا موجود است. 8- تفسیر صالحی برغانی/ میرزا عبدالوهاب صالحی: از مفسران قرن سیزدهم و از فرزندان علامه برغانی ، متخلص به «رضوان» که تفسیر مزبور را در چند مجلد کوچک و بزرگ به زبان عربی و به شیوه فلسفی و کلامی نوشته است. او بخشی از آیات را که مورد توجه اش بوده، همانند برزخ ، روح ، معاد جسمانی و روحانی که از مباحث مناقشه بر انگیز آن عصر بوده را با مشرب عرفانی، فلسفی و روایی مورد تفسیر قرار داده است. 9- تفسیر ملاعلی قارپوزآبادی: از مراجع تقلید و مفسران قرن سیزدهم که این تفسیر را در دو جلد به زبان عربی از سوره «یس» تا آخر قرآن، به رشته تحریر درآورده است. او از روایات و احادیث ائمه(ع) بسیار استفاده کرده است. نسخه اصلی این تفسیر در نزد ابراهیم وحید (از نوادگان آن مرحوم )موجود است. 10- اسرارالتنزیل فی تفسیرالقرآن/ شیخ موسی صالحی: از مفسران قرن سیزدهم و از علمای عصر قاجار که این تفسیر را در دو مجلد به زبان عربی و شیوه کلامی و روایی شامل تمامی قرآن نوشته است. او در این تفسیر از نکات تفسیری پدرش علامه برغانی بهره برده است. 11- فیض الاذهان فی تفسیر القرآن/ سیدموسی آل طالقانی: از علمای قرن سیزدهم که این تفسیر را در 9 جلد نوشته است. 12- تفسیر فاتحة الکتاب/ ام کلثوم برغانی: از زنان مجتهده و مفسر قرآن در قرن سیزدهم ، فرزند شهید ثالث و همسر میرزا عبدالوهاب برغانی(صاحب تفسیر صالحی برغانی)که سوره فاتحة الکتاب را به طرز زیبایی تفسیر کرده است. 13- مفصل البیان فی علم القرآن /شیخ آقا محمد تهرانی ساوجبلاغی: از علمای قرن چهاردهم ، ساکن در روستای تنکمان (از توابع شهرستان نظرآباد) که این تفسیر را به زبان فارسی در 10 جلد در ترجمه و شرح تفسیر «مجمع البیان» شیخ ابو علی طبرسی (از علمای قرن ششم ) نوشته است. او به هنگام ترجمه فارسی تفسیر طبرسی اضافاتی به آن الحاق کرده است. سه مجلد اصلی این تفسیر به خط مؤلف در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری می شود. 14- تفسیر صالحی/ شیخ محمدعلی صالحی : از مفسران قرن چهاردهم و از اساتید حوزه علمیه قزوین که تفسیر مزبور را به زبان های فارسی و عربی نوشته است. مؤلف در این اثر بعضی از آیات و سوره های مورد نظر را بیان کرده و سپس با مشربی ملایم به نقد فرقه های شیخیه و بابیه پرداخته است. این تفسیر از جمله تفسیر هایی است که مشاجره ها و برخوردهای خونین عقاید مذهبی قرن سیزدهم را منعکس می کند. 15- آیات الاحکام فشندی /شیخ محمدعلی فشندی: از علمای حوزه علمیه قزوین در قرن چهاردهم که 300 آیه قرآن که بار معنایی فقهی دارند را ضمن استخراج ، تفسیر کرده است. 16- التبیین فی شرح آیات المواعظ و البراهین / شیخ میرزا ابو تراب شهیدی: از مفسران قرن چهاردهم قمری که نوه شهید ثالث برغانی می باشد. او تفسیر مذکور را در 5 مجلد بزرگ به زبان فارسی نوشته است. مفسر در تفسیر خود از شیوه قرآن به قرآن و نیز روایات استفاده کرده است و سعی نموده در بعضی از موارد مطالب فلسفی را با آیات و روایات عجین نماید. میرزا ابوتراب اثر دیگری به نام «تفسیر آیه نور» دارد که در سال 1331خور شیدی در تهران به چاپ رسیده است. 17- تفسیر رفیعی/ آیت الله سید ابوالحسن رفیعی: از علمای برجسته قرن چهاردهم قمری و از اساتید امام خمینی (ره) و علامه حسن زاده آملی که این تفسیر را طبق مذاق فلسفی و عرفانی خویش، با انتخاب بخش هایی از قرآن کریم نوشته است. آیت الله رفیعی اثر دیگری به نام تفسیر آیه «الر تلک آیات الکتاب الحکیم» دارد که در بیان تفسیر آیه اول و دوم سوره «یونس» است. 18- تفسیر سوره واقعه و آیه مقعد صدق/ شیخ حسن برغانی: از مفسران قرن اخیر که این تفسیر به منظور اثبات جسم برزخی با شیوه عرفانی و فلسفی به رشته تحریر در آورده است. او در سال 1401هجری قمری در گذشته است. «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» آیه آخر سوره «قمر» است. 19- پرتوی از قرآن / آیت الله سیدمحمود طالقانی: او این تفسیر را به منظور آوردن قرآن به صحنه زندگی مسلمانان به ویژه جوانان و تحصیلکردگان دانشگاهی، بدون مراجعه به هیچ منبع و مرجعی نوشته است. قسمت فراوانی از این تفسیر در زندان قصر (تهران) به وسیله او ارایه شده است. وی برای روشن کردن حقایق قرآنی هر بار از زاویه ای بدانها می نگرد و از نور ایمان درون ، پرتوی بر آنها می افکند و محدود و پایبند به هیچ شیوه خاص نیست، گاه از زاویه روایات معتبر اهل بیت(ع) و گاه از فراخنای عرفان و اشراق و گاه از روزنه علوم تجربی و انسانی و ریاضی و گاه از پنجره فلسفه و کلام و گاه از در علوم اجتماعی و سیاسی و گاه از بعد لفظ و کلمه و عدد بدانها می نگرد و هر بار توشه ای زندگی بخش تر به مشتاقان و شیفتگان ارزانی می دارد.
منابع: جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع ، ج 2و 3 و4،تهران: نشر سعید محبی،سالهای مختلف/ سیدشهاب الدین حسینی،نگاهی نو به تفسیرالمیزان ،تهران: انتشارات نورگستر،1380/ رضا صمدیها ،فرزانگان علم و سخن قزوین ،قزوین: نشر بحرالعلوم ،1379/ سید محمدتقی میرابوالقاسمی، تاریخ و جغرافیای طالقان ،تهران : نشر ندا ،1372/ اسماعیل یعقوبی ،آشنایی با مشاهیر طالقان،تهران : انتشارات محسنی ، 1375/ هیئت مولفان، نگرش نوین بر تاریخ و علوم قرآنی،تهران :بنیاد قرآن،1380/ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی ،ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة و اللقب،تهران: نشر خیام، 1369.
اگر قرآن نبود، باب معرفت الله بسته بود الی الابد. امام خمینی رحمت الله علیه